کلبه عاشقانه پسرتنها

متن مرتبط با «امان از حرف مردم…!» در سایت کلبه عاشقانه پسرتنها نوشته شده است

داشتان عشق مجازی

  • عشق مجازی  روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.  مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم. دررستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم. در ادامه مطلب  , ...ادامه مطلب

  • حمایت از تنهایی

  •     , ...ادامه مطلب

  • باید از نو شروع کرد...

  •  باید از نو شروع کرد...   رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گـُلات رو نمیفروشی ؟  گفت : بفروشم که چی ؟  تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ،  با گریه گفت : تو می خواستی گـُل بخری ؟  گفتم : بخرم که چی ؟  تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!  اشکاشو که پاک کرد ،  یه گـل بهم داد گفت :بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم . , باید از نو شروع کرد... ...ادامه مطلب

  • تو را چه بنامم؟لبریزم از حس دوست داشتن...دیگر جمله های دوستت دارم، عاشقتم، کفایت نمی کند!

  • تو را چه بنامم؟ لبریزم از حس دوست داشتن...دیگر جمله های دوستت دارم، عاشقتم، کفایت نمی کند!هنوز پیدا نکرده ام واژه ای را که لایق عشق ناب تو باشد!هنوز پیدا نکرده ام واژه ای که گویای احساس من به تو باشد!نامت را آسمانی ترین می نهم، اما نه...! باز هم شایسته ی تو نیست...! تو فراتر از آسمانی!آن قدر خوب و مهربانی... آن قدر برایم عزیزی که نمی دانم تو را چه بنامم!فراتر از گل واژه، فراتر از عشق نمی دانم...دلم می خواهد زیباترین و با احساس ترین جمله های عاشقانه را به پای تو ریزم!اما چه کنم زبانم قادر نیست...!می بوسم خدایی که تورا برای من خلق کرد،می بوسم خدایی که فرشته تر از فرشته برای من خلق کرد! ,تو را چه بنامم؟لبریزم از حس دوست داشتن...دیگر جمله های دوستت دارم، عاشقتم، کفایت نمی کند! ...ادامه مطلب

  • بگذر از من، من و تنها بزا با غم

  • بگذر از من، من و تنها بزا با غم   بگذر از من بگذر از من، من و تنها بزار با منبگذر از من، بگذر از دیوونه هایی که گذاشته سر به دامنبگذر از من، که نگاهم دیگه دنبال کسی نیستبگذر از من، همه رفتن از کنارم تو برو اینم غمی نیستمن خودم یه کوه غصه ام تو کنایه هاتو کم کنمن که از خودم شکستم برو و سایتو کم کنبگذر از تلخی حرفام اگه گنگ و بی دلیلناگه دست و پا شکستم اگه خسته و علیلم,بگذر از من، من و تنها بزا با غم ...ادامه مطلب

  • امان از حرف مردم…!

  • داستان کوتاه مردانگی تا کجا…؟! مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد. حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد بادیه نشین تعویض کند. بادیه نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله ای باشم. روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می کرد، در حاشیه جاده ای دراز کشید. او می دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می کند. همین اتفاق هم افتاد… مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.,امان از حرف مردم…! ...ادامه مطلب

  • چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم

  • چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم   چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنمقلب شکسته ی تورو، خودم نوازش می کنمنمی زارم تنگ غروب، دلت بگیره از کسیتا وقتی من کنارتم، به هر چی می خوای می رسیخودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنتکاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنتخودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرمجای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم,چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها